۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

فصل17 تدقیق تومورهای مشکوک داخل قحـفی

اساسات و رهنمای کلینیکی و پراکتیکی در امراض جراحی
شامل تدقیقات اختصاصی جدیده و تشخیص تفریقی
اثر – دوکتورمحمد کاظم پوپل متخصص جراحی

فهرست مطالب
اعراض فرط فشارداخل قحفی
اعراض محراقی یا موضعی
معاينه اعصاب قحفی  Cranial
 (  يا  N.Olfactory
- N.Optic   
- اعصاب  Oculomotor ،
 Trochlear ، و Abducent  )
تست حرکات چشم
 فلج عصب  Oculomotor
فلج عصب  Trochlear
فلج عصب Abducent
عصب Trigeminal
عصب Facial
عصب Auditory
تست   Rinne’s
عصب Glosso pharyngeal
عصب Vagus
عصب Accessory
عصب Hypoglossal
تدقیق وظایف حرکی، حسی
تست عکسات
تومورGiliomas
 ( آستروسایتوما، اولیگودندروگلیوم،
اسپانجيوبلاستوما- ميدولوبلاستوم
ا- گليوبلاستوم مولتيفورم- اپندیموما ")
- Meningioma 
ادينوم نخاميه
نيوروفيبرومای Acoustic
توبرکلوما
تشخيص تومور داخل قحفی  
علامه Romberg’s -

فصل 17
تدقيق تومورهای مشکوک داخل قحفی
  عمـروجـنس :- ميدولا بلاستوما  ؛ تومور زمان طفوليت بوده بين عمر5 تا 10 ساله ديده ميشود. پسران نسبت به دختران زيادتر مصاب ميگردد.   اسپانجیوبلاستوم پولار ؛ جوانان را مصاب نموده درحاليکه
 گليوبلاستوم مولتيفورم ؛ درذکور کاهل واقع ميشود. آستروسايتوم؛ درهر سن وسال واقع شده ميتواند. اَکوستيک نيوروفيبروما قبل ازعمر 30 ساله عموميت ندارد.

     شکايت :- اعراض که دلالت به موجوديت تومور دماغی نمايد به دو گروپ عمده تقسيم ميشود.

      (a) اعراض که از سبب فـرط فشار داخل قـحـفی بوجود ميآيد عبارتند از:
     1- سـردردی :-
 سردردی يک عرض بسيار ثابت است. به شکل اشتدادی يا Paroxysmal وزياد در مقـدم صبح بوده ، ويا ازاثر آن از خواب بيدار ميشود. در صفحه آخـری؛ شديد ودوامدار گرديده ، مريض به يک حالت نيمه شعـوری قرار ميگيرد .
ــ   زمانيکه سردردی در يکطرف محدود باقی بماند دلالت به  تومور همان سمت مینمايد.
ــ  سردردی های قفـوی که تمايل انتشار بطرف پايان درعنق دارد عموماً در تومورهای Subtentorial واقع ميشود.
ــ  سردردی های دو طرفه صدغی Bi temporal  وصفی برای تومور Pituitary  ميباشد.

      2- استفراق :-
 بقسم يک عرض تومور دماغی ، مانند سردردی در صبح وقت یا early morning پيدا میشود. اکثراً با دلبدی يکجا نبوده ، با آنهم اين ثابت نيست.
  ــ  گريک طفل ازسردردی و استفراق قبل ازصبحانه شکايت نمايد بايد که بطرف ميدولا بلاستوما دماغی فکر گردد.

      3- مغـشوش شدن رويت Dimness of Vision :-
 از اثر Papilloedema بوجود آمده که در صفحه مقـدم تومور Subtentorial رخ ميدهد.

     (b) اعراض محراقی ويا موضعی آن عبارتند از:

      1- با حمله  Twitching (یا تقلص مختصر عضلات ارادی اسکليت ) ، Paresis يا کرختی  ویا ضياع حسيت در هردو قـدم و اطراف سفلی آغاز مينمايد.  بالآخره در يکطرف بــدن انتشار نموده که دلالت بر Parasagittal Meningioma  در سمت مقابل مینمايد.
      2-  حملات صرعه ، وصفی برای توموری است که لوب دماغی را مصاب نموده است.  بعداً ؛ برسامات ذايقـوی ( Taste ) ويا استشمام بوی ( Smell ) از اثر استيلای حسيت ( aura )، ميتواند که پيشقدم حمله صرعه گردد که بنام Uncinate fits یاد میشود. این حملات صرعه یا تشوش شعـورکه توأم با برسامات حس ذايقه و بوی ميباشد از ناحيه Uncinate لوب  Temporal منشه ميگيرد.
      3- اعراض دماغی يا Mental ، مانند تغير شخصيت ، Stupidity کودنی ونافهمی ، خلای حافظه ، ازدست دادن قوه تمرکز فکری وغيره ، معمولاً در تومور های لوب جبهی يا Frontal  زياد ديده ميشود.

معاينات فـزيکی و موضعی

      Gigantism و اکرومیگالی در هايپـر پيتوتريزم ، و جاگزينی شـحـم تحت الجلدی درهايپـو پيتوتريزم ، وصفی ميباشد.
 وجه مدور ، زياد شدن موی ها ، خطوط ارغـوانی Purple striac  دلالت بر ادينوم بزوفيل پتويتری( سندروم کوشنگ ) مينمايد .
  ــ براديکاردی منظره عمومی فرط فشار داخل قحـفی ميباشد.
  ــ  تکیکاردی احتمالاً در تومور Subtentorial موجود بوده ، برخلاف توقع ، فشار خون نادراً بلند ميباشد.

       ازنظر مو ضعی :
     1- وجع ؛ دربالای ناحیه که تومور درتحت آن قراردارد ميتواند وجع موجود باشد. خصوصاً در واقعات مننجيوما.
     2- پنديدگی ؛ اگر موجود باشد بايد بطريقه عمومی معاينه شود. در مننجيوما ، اکثراً ضخيم شدن Scalp و معـوج شدن اوعيه ( Engorged veins ) قحفی مشاهده ميگردد. بعضاً در بالای آن آواز منتشر Bruit میتواند شنيده شود.
      3- در واقعات ترضيضی ؛ بخاطر کسر فشرده شده پاليده شود.

معاينه سيستم عصبی

     1- حالت دماغی ، و وظيفه ذهنی( intellectuel ) :
  (a)  حافظه آن تعين گردد که خوب است ويا متضرر شده است؟ به ارتباط درک چگونگی حادثه ، از مريض تاريخچه سابقه سوال شود.
  (b)  تدقيق ديگر وظايف تکلم ميباشد. همچنان آيا مريض با دست راست کار ميکند ويا با دست چپ؟ وظايف تکلم دراشخاص دست راسته ، درنصف کره دماغی طرف چپ قراردارد ، واز ديگر برعکس آن.

  ــ  تست بخاطر Aphasia حرکی مانند از دست دادن قـدرت تقرير ( بدون آنکه عضلات تکلمی آن فلج شده باشد )، و -  بخاطر Agraphia مثلاً  از دست دادن قدرت تحرير ( بدون آنکه عضلات تحرير آن فلج شده باشد ) که در آفات قشر دماغ بوجود می آيد ،  و -  تست Word - deafness  بطور مثال عدم توانايي درک از سوالات که از آن ميشود مثلاً در سوال که از او ميشود که انف خود را لمس نمايد ويا لبخند بزند در اجرای آن عدم توانايي نشان ميدهد ( درحاليکه نقيصه شنيدن وجود ندارد )، و  -  تست  Word - Blindness یا عـدم توانايي درک در نوشتن سوالات ميباشد ( در حاليکه نقيصه رويت وجود ندارد ) اجرا گردد.

      2- معاينه اعصاب قحفی  Cranial Nerves:-

      عصب شامه يا  N.Olfactory :-
 آيا مريض ميتواند بوی را احساس نمايد ؟ از دست دادن احساس بوی (يا Anosmia )، از سبب مننجيوما در ميزابه Olfactory ويا از اثر تومور در قاعده لوب جبهی بوجود ميآيد. اما تحريف وسؤتعبير( يا Parosmia) احساس شامه ميتواند که درآفت Uncinate  gyrus  موجود باشد.

      عصب باصره N.Optic :-
 درزمانيکه درجه ضياع رويت تست وتعين ميگردد از مريض سوال شود که حروف مختلفه را بخواند ويا انگشتان را شمار نمايد. درواقعات که مناسب است معاينات افتلموسکوپی و Primetry بخاطر تعين وسعت محيط ساحه ديد بايد توسط يک متخصص ورزيده اجرا شود. ساحه رويت بصورت تقريبی طوری ميتواند تعين گردد که ازمريض سوال شود که رأس خود را راست ومستقيم گرفته به يک نقطه ثابت بدون حرکت نگاه کند. بعـداً يک شی کوچک درمقابل آن حرکت داده شود. مثلاً يک قلم ازمحيط به مرکز ساحه رويت ، اول بصورت افقی ، و بعـداً بصورت عمودی آورده شده وساحه رويت تعين شود.


  کوری يا Blindness مناصفه ساحه رويت يکی یا هر دوچشم بنام Hemianopia ياد ميشود.
اگر مناصفه عين سمت ( چشم راست وچپ ) ساحه رويت هردوچشم را مصاب نموده باشد

(fig. from . trialx.com)
 بنام  Homonymous  hemianopia  ياد ميشود (Fig161a). اين حالت در آفات Optic Tract  و  Optic radiation رخ ميدهد ، و
اگر مناصفه وحشی ساحه رويت درهردو طرف مصاب شده باشد بنام Bitemporal hemianopia ياد ميشود که دلالت به آفت Chiasmal ( ناحيه  تصالب عصب Optic )ميکند. مثلاً در تومورنخاميه ، و Supra sellar cyst وغيره.
  اگرتومورغـده نخاميه بالای Chiasma از پايان فشار وارد نمايد ، Hemianopia درشروع ، در ربع علوی بوجود ميآيد. درحاليکه دريکواقعه Supra sellar cyst حالت  Hemianopia بقسم نقيصه در ربع سفلی ظاهر ميشود ، زيرا که اول سطح منظره علوی Chiasma در مضيقه قرار ميگيرد.

   اعصاب Oculomotor ، Trochlear ، و Abducent :-

    (a) حــدقــه هـا ؛ اندازه وشکل آن ديده شود. آيا بصورت غيرنورمال متوسع گرديده ؟(مثلاً درفلج Oculomotor )، ويا تقبض نموده ؟ (مثلاً درآفت Pontine ). آيا درمقابل نورعکس العمل نشان ميدهد؟ که اين با انداختن نوردرحدقه ها تست ميگردد. عکس العمل تطابق يا accommodation با سوال نمودن از مريض که اول به يک فاصله نگاه کند ، و بعداً درانگشت که در پيشروی آن گرفته شده نگاه کند تست ميگردد. در حالت نورمال ، در هر واقعه حدقه ها تقبض مينمايد.

    (b) تست حرکات چشم (یا Ocular)؛ مريض سرخود را ثابت نگهداشته وسوال گردد که چشم های خود را بطرف راست ، بطرف چپ ، بطرف علوی و بطرف سفلی ، درهراستقامت حرکت بدهد. هرنوع محدوديت حرکات مشاهده و تعين شود. 
 ازمريض سوال گردد که آيا درکدام استقامت Diplopia ( دوبینی ) دارد؟. مشاهده گردد که آيا مريض انحراف چشم يا Squint ، سقوط جفـن علوی يا Ptosis ، ويا Nystagmus دارد ؟ موجوديت Nystagmus (حرکات ريتميک سريع غيرارادی کره عين بشکل افقی ، عمودی ، ويا دورانی است) دلات به آفت Cerebellum ، ويا از ساختمان Vestibular ميکند.
 آيا انحراف مزدوج (يا Conjugate deviation ) دارد؟ ( مثلاً هر دو چشم در عين زمان به يکطرف بصورت دوامدار حرکت نموده  تکان ويا شور ميخورد ) اگر چنين باشد به استقامت آن توجه شود.

     درآفات نيم کره دماغی ؛ استقامت چشم ها بطرف سمت ماؤفه فلجی ميباشد ، نه  بطرف سمت ماؤفه تخرشی . اما ؛
   در آفات Pons برعکس ، انحراف يا حرکت چشم ها بطرف سمت ماؤفه تخرشی ديده ميشود نه بطرف سمت ماؤفه فلجی.
 دربعضی ازآفات Cerebellar انحراف نشيبی يا Skew deviation  ديده ميشود. مثلاً يک چشم آن بطرف بالا وچشم ديگر آن بطرف پايان انحراف داشته يا نگاه ميکند.

    فلج عصب Oculomotor :- فلج کامل اين عصب منتج ميشود به :

   (i)  سقوط جفن یا Ptosis – از اثر فلج Levator Palpebral علوی، و
  (ii)  Externo inferior Squint يا انحراف وحشی سفلی-  ازاثر فعاليت بلا مانع عضله External Rectus  (عصب Abducent )، وعضله منحرفه علوی يا Superior Oblique (عصب Trochlear )؛ و
  (iii)  ناتوانی در حرکت دادن کره عين به انسی  ویا  بطرف علوی. و
 (iv) توسع حدقه توأم با ازبين رفتن عکسات در مقابل نور ، و تطابق يا accommodation . و
  (v) Diplopia .

    فلج عصب Trochlear :- دراينجا حرکات طرف سفلی ، وطرف وحشی کره عين متضررگرديده و اگر کوشش نماید که بعضی حرکات را اجرا کند Diplopia  بوجود ميآيد.

    فلج عصب Abducent:- دراينجا انحراف انسی internal Squint موجود بوده ومريض نميتواند که چشم خود را بطرف وحشی Out ward حرکت بدهد ، اگرکوشش گردد که بعضی حرکات را اجرا نماید Diplopia  بوجود ميآيد.

    عصب Trigeminal :- وظيفه حرکی آن :- 
(a) دروقتکه مريض دندانهای خود را بسته نمايد عضلات Masseter  و Temporal  آن همزمان جس گردد .
(b) با سوال از مريض که دهن خود را باز نمايد ، فک آن نسبت به سمت ماؤفه انحراف خواهد نمود که علت آن فلج  Pterygoid  ميباشد.

      وظيفه حسی :-

  (a)  تمام حسيت در وجه که توسط سه شعبه عصب Trigeminal  تعصيب ميشود ميتواند از بين برود. حسيت منضمه ، غشای انفی ، ودو ثلث قـدامی زبان نيز متضرر ميگردد. در واقعات ثابت دوامدار تقرح قرنيه ميتواند بوجود آيد.

  (b) حسيت ذايقه یا Taste - از مريض سوال گردد که زبان خود را بيرون بکشد ، بعـدازآن ؛ در بالای دو ثلث قدامی زبان آن  نمک ، شکر ، وکنين ، تطبيق شود. در اين جريان مريض بايد سخن نـه زند. لاکن چيزيکه در ذايقه احساس ميکند بنويسد ويا به اشاره بفهماند.

     عکسات :- 
تست عکسه عطسه  Sneezing (با تحريک " tickling " غشای ميکوزا )، وعکسه قرنيه اجرا گردد. اگر عصب فلج شده باشد اين عکسات موجود نميباشد.

    عصب Facial :- دراينجا مشاهده ميگردد که التوای انفی شفـوی (یا Nasolabial) وميزابه جبهی (Furrow of the brow  ) درسمت ماؤفه وضاحت کم دارد. زاويه « يا کنج » دهن بطرف سمت سالم کش شده ميباشد.

      وظيفه حرکی Motor :- از مريض سوال گردد:
(i) در وقتکه زاويه دهن بطرف سالم کش ميشود دندان های خود را نشان بدهد.
(ii)  از مريض سوال گردد که پف نمايد ، رخسار سمت فلجی نسبت به سمت سالم آن بسيار زيادتر  متوسع ميشود (ش161).
 (iii)  از مريض سوال گردد که چشم های خود را بسته نمايد. در سمت ماؤفه قادر به بسته کردن آن نمی باشد. اگر کوشش شود که اجرا گردد ديده خواهد شد که کره عين بطرف بالا ميرود.
(iv) از مريض سوال گردد که ابروی خود را بطرف بالا حرکت بدهد. ديده ميشود که سمت فلجی بدون حرکت باقی می ماند.
     درفلج Supranuclear ( آفات Upper motor neurone ) ناحيه علوی وجه ازآفت دورباقی می ماند. زيرا که توسط Bilateral cortical  تعصيب ميشود.


       عصب Auditory :- قـدرت شنوايي مريض طوری تست گردد که چشم های مريض بسته بوده ، ويک عـدد ساعت به تدريج به گوش آن نزديک آورده شده و فاصله را که ميتواند بشنود تعين گردد. چنانچه قدرت شنوايي توسط مصابيت های ديگر به غيراز دخالت Auditory نيز ميتواند از بين برود. تست Rinne’s بايد اجرا شود.

    تست Rinne’s :- تست شنوايي است که گوش مقابل تحت پوشش پنجه اهتزازی 256 Hz ، و512 Hz ، و 1024 Hz، قرار داده ميشود. دراين تست بصورت متناوب ساقه يا دسته پنجه اهتزازی بالاي نتوی مستوئيد عظم صدغی يا Temporal بفاصله  ½   انچ از مياتوس گوش خارجی تا وقتی گذاشته ميشود که ديگر شنيده نتواند. بعـد دور گردیده عاجلاً فقط ازخارج به گوش نزدیک شود،
- اگر Conduction یا شنوایی ازطریق هـوا نسبت به Conduction یا شنوایی ازطریق عظم زيادتر باشد ، دلالت به شنوايي نورمال ، ويا ضياع شنوايي Sensorineural ميکند.
- اگر  Conduction عظم نسبت به Conduction هـوا زيادتر باشد ، دلالت به ضياع شنوايي Conductive  می نمايد.

     عصب Glosso pharyngeal :- بخاطر ضياع حسيت ثلث خلفی زبان و عقب Pharynx ؛ اول بالای يک نصف ، و بعد بالای نصف ديگر ، همرای  Probe   تست گرديده  و فرق آن ملاحظه گردد.

      عصب Vagus :- از مريض سوال گردد که دهـن خود را باز نمايد و بعـد همرای اسپاتولا زبان آن فشار داده شده و زمانيکه مريض آه ميگويد حرکات حنک يا Palate آن مراقبت شود. درحالت فلجی مناصفه حنک که مصاب گرديده است غير متحرک باقی می ماند.

      عصب Accessory :- عضله استرنومستوئيد بخاطر فلج تست شود. از مريض سوال گردد که روی خود را در وقتيکه در بالای زنخ آن همرای دست قـوه مقاومت بکار ميرود بطرف ديگر دَور بدهد. عضله که فلج شده متبارز نميگردد. ( معاينه عنق ديده شود).  تست بخاطر عضله Trapezius نيز اجرا شود. (معاينه اعصاب محيطی ديده شود).

    عصب Hypoglossal :- عضله genioglossus را که وظیفه آن تیله کردن زبان به قـدام میباشد تعصیب میکند. ازمريض سوال گردد، زبان خود را بيرون بکشد، درفلج یکطرفه؛ نهايت زبان بطرف سمت فلجی انحراف ميکند ، که ازاثر بیکفایتی فعالیت سمت ماؤفه میباشد. همچنان مريض نميتواند زبان خود را بطرف ديگر حرکت بدهـد.
در واقعات ثابت متداوم ، مناصفه زبان که مصاب شده اتروفی آن واضح ميشود.

فلج عصب   Hypoglosal
fromWinkingskull.com 2010
3تدقيقات وظايف حرکی :-

    (a)  يک مريضکه ميتواند قدم بزند واطراف علوی خود را آزادانه بتواند حرکت بدهد ، از کدام فلج واضح شاکی نميباشد. بخاطر فلج ويا ضعيفی گروپ های مختلفه عضلات ، بايد تدقيق شود. (معاينه عصب محيطی ديده شود).
    (b) بايد درجه همآهنگی فعاليت عضلات تعين گردد. از مريض سوال شود که :
    (i) مرفق خود را بسط داده وبعدازآن، درحالت که چشم های آن بسته است ، انگشت شهادت خود را درنهايت انف خود تماس بدهد. در موجوديت عـدم همآهنگی مريض قادر به اجرای آن نميباشد.
    (ii) حرکات سريع مکبه و مستلقيه ساعـد، درحالتکه مرفق آن به زاويه قايمه قبض باشد امکان نداشته ويا بطی ميباشد. مثلاً در واقعات آفات  Adiadochokinesia ) Cerebellar ).
   (iii) ازمريض سوال شود که ايستاده شده قـدم های خود را باهم درتماس وچشم های خود را پت نمايد. هر نوع تمايل آن به افتيدن دلالت به مثبت بودن علامه Romberg’s ميکند.
    Nystagmus  نيز يکی ازعلايم عدم همآهنگی يا inco - ordination ميباشد.

     (c) مقاومت يا Tone عضلی تعين شود. نظربه مشاهدات ، درمقابل حرکات Passive ، مقدار مقاومت عضلات ضعيف وشُل به آسانی ازعضلات Spastic ميتواند تفريق گردد. شخی عضلات عنق در آفات Cerebellar ديده ميشود. مثلاً در Medulloblastoma .

     (d) به حرکات غير ارادی توجه گردد. مثلاً به Tics ( يا اختلاج ماهيچه عضلی) ، و Tremor يا رعشه ، و Athetosis که اين يک   degrangement یا اختلال است که حرکات غيرارادی بصورت بطی و لاينقطع تشکل نموده ، خصوصاً در دست شديد ميباشد. شکل حرکات نوشتن بينظم ميشود. اينحالت ميتواند بعـد از هيمی پليجی واقع شود. بقسم  Post Hemiplegic chorea  شناخته شده ، که بنام mobile spasm  نيز ياد ميشود وغيره. 

ش 162 وضعیت انگشتان درحرکات Athetosis
      4- تدقيقات وظايف حسی :-

      (a) حساسيت جلدی تست گردد ( آفات عصبی محيطی ديده شود )
     (b) حسيت مفصل :- اگر چشم های مريض بسته باشد آيا ميتواند که بگويد مفصل قبض است ويا بسط؟  آيا وضعيت مفصل را ، بعـد از حرکات آن به استقامت های مختلف فهميده ميتواند ؟  
      (c) از بين رفتن حسيت Stereognostic ( درک استحکاميت يا جامديت ) مثلاً ناتوانی درشناخت  واندازه اشيا مثلاً  بکس چاقـو وغيره ، وصفی برای آفات Sensory Cortex ميباشد.
                                  ش  163    Babinski’s  Sign  دیده شود
  (ش از Plantar reflex Wikipedia.org modified september .2013 )
     5عکسات Reflex:- 

      (a) عکسه Plantar :- درسرحد انسی ویا وحشی قـدم توسط یک آله کند که سبب درد و ناراحتی نگردد به شکل خط يا خراشه کش شود.
 درحالت نورمال انگشت اول قـدم قبض اخمصی ميشود( Flexor response )، که بنام عکسه Plantar یاد میگردد. لاکن
 درحالت پتالوژیکی که Babinski’s  Sign یاد میشود دلالت به ماؤفیت سیستم عصبی مرکزی میکند. مثلاً در آفات Pyramidal Tract ، و بصورت نورمال درنوزاد يا infants که Tract هنوز Myelinated  نه شده  برعکس قبض اخمصی ، انگشت اول قـدم قبض ظهری گردیده  ویا بسط خواهد ماند که Babinski’s  Sign مثبت است (ش163).

علامه  Babinski’s  برعلاوه مرض دماغی که ماؤفیت در Corticospinal tract تأسس نموده دلالت به ماؤفیت Upper motorneuron در نخاع شوکی درناحیه صدری، ویا درناحیه قطنی، نیز می نماید.
 گاهگاهی عکسه Plantar  پتالوژیکی یگانه علامه اولی و مخبروی وتیره مرضی بوده که مهم میباشد ، لذا عکسه غیرنورمال واضح Plantar  اکثراً ایجاب تدقیقات وسیع نیورولوژیکی ، به شمول  CT scan دماغی، ویا MRI  نخاع شوکی ، و همچنان تدقیق بذل قطنی ( مایع دماغی شوکی ) را مینماید.

(b) عکسه اشیل یا Ankle Jerk :- قدم خفيف قبض ظهری گردد تا وتر اشيل تحت کشش قرار گيرد( ش 164). وارد کردن ضربه خفيف درخلف وتــر منجربه تقلص آنی ماهيچه ساق گرديده و سبب قبض سريع اخمصی قدم ميشود.


  (c) Ankle Clonus :- (ش165) زانوی مريض خفيف قبض ، و Leg آن با يک دست تقـويه گردد. درحاليکه دست ديگر در وجه اخمصی قـدم در Fore foot قرار دارد ، قدم دفعتاً قبض ظهری یا Dorsi Flexion ساخته شود. اگر فشار خفيف در ( Sole  )  Plantar pedis وارد گردد درقـدم اهتزازات يا Oscillating بوجود خواهد آمد. اينحالت يک وصف پتوگنومونيک ماؤفيت سيستم Pyramidal ميباشد.

(d) عکسه زانو Knee Jerk :- مريض طوری بنشيند که يک زانوی آن ديگر آنرا عبور یا Crossed نمايد. اگر نشسته نميتواند زانوی آن به شکل قبض در دست طبيب قرار گيرد 166). اکنون همرای کنار دست ويا چکش قرع بالای اربطه رضفه ضربه تيز وارد گردد. ديده ميشود که اربطه Quadriceps به زودی تقلص نموده وبا يک تکان پای آن بسط ميشود.

   (e) عکسه Cremasteric :- اگر با خراشه يا کشيدن خط در ناحيه علوی انسی ران توسط يکوسيله نوک تيز اين عکسه تحريک شود مشاهده ميگردد که خصيه ها بطرف بالا کش ميشود.

   (f) عکسات بطنی :- تحريک جدار بطن بوده که با کشيدن خط موازی با کنارضلع ، و iliac Crest تحريک ميشود. مشاهده حرکات سره دلالت به تقلص عضلات بطن مينمايد. اين عکسات درآفاتPyramidal Tract از بين ميرود.

     (g) تست Triceps Jerk :- درحالت که مرفق بوضعيت قبض باشد  اگردر بالای اوليکرانون يک ضربه يا Tap خفيف وارد شود ، تقلص عضله تری سپس را بوجود ميآ ورد.

     (h) تست Biceps Jerk :- مرفق مريض با دست چپ گرفته شود طوريکه انگشت اول در بالای Biceps جا داده شود ، و وارد کردن يک Tap دربالای انگشت Thumb معاينه کننده ، تقلص Biceps را تحريک ميکند. بايد بخاطر داشت که ، درآفات سيستم Pyramidal ، تمام عکسات عميقه ويا وتر بشکل مبالغـوی زياد گرديده و بعضی اوقات آنقـدر زياد ميباشد که اهتزاز يا Clonus ميتواند تحريک شود. عکسات سطحی ويا جلدی کاهش نموده و يا از بين ميرود ( مثلاً عکسات بطن ) ويا تغير ميخورد مثل عکسه پلانتار ( علامه بابنسکی )

معاينه عمومی
   
   1-  گوش ها وانف معاينه شود ، زيرا در زمان دوره Otitis (التهاب گوش) مزمن ميتواند آبسی های Cerebral (یا مُـخ) و Cerebellar (یا مُـخیخ)  بوجود آيد.
    2- موجوديت Nevi  در وجه اکثراً دلالت به مصاب بودن مشابه در دماغ مينمايد.
    3- صدر ، ريـه ها بايد از نظر Bronchiectasis ( توسع مزمن Bronchi بوده که متصف است با تنفس بوي ناک « يا  Fetid » وسرفه اشتدادی وتقشح قيحی مخاطی )، آبسی ريوی ، کارسينوم برانشها وغيره مکملاً معاينه شود. زيرا که انتشار آن از ريه ها به دماغ زياد عموميت دارد . همچنان در ارتباط بلغم خوندار يا  Hemoptysis ، وسرفه مزمن و باختن وزن استجواب گردد.
     4- بطن بخاطر موجوديت تومورهای ابتدايي معاينه شود چنانچه آفت دماغی ميتواند بصورت ثانوی باشد.
     5- معاينه رکتوم ضروری است. خصوصاً در واقعات پروستات در ذکور توجه خاص گردد.

تحقيقات اختصاصی

      برعلاوه معاينات ادرار و خون { بشمول W.R ، يوريا ،  N.P.N  ، و  E.S.R }، تعقيب تدقيقات اختصاصی ذيل اساسی ميباشد:
      1- بذل قطنی Lumbar Puncture :- 
در فرط فشار مايع دماغی شوکی (يا C.S.F  ) نه بايد اجرا شود. وهم در واقعات اذيمای حليمه يا Papilloedema مضاد استطباب است.

    (a) فشار بايد توسط مانومتر اندازه گردد. بصورت نورمال 120 ملیمتر آب ميباشد. فشار بلندتر از 160 مليمتر دلالت به فرط فشارداخل قحفی ميکند. اگرفشار بلند باشد بايد به يک مقدار بسيار کم دريناژ گردد. چنانچه دراينجا هميشه خطر فتق لوب Temporal درميان Tentorium Cerebelli و ازMedulla درميان ثقبه کبير قفـوی موجود است.
  با وجود آنکه تومورهای دماغی اکثراً توأم با فرط فشارداخل قحفی ميباشد.
 مگر با آنهم هنوز در بذل قطنی ، فشارنورمال وحتی اندازه آن پايانتر ديده شده است. 
  
  (b) تعـداد حجرات آن در بسياری واقعات بصورت واضح بلند نمی باشد. لاکن در % 10 واقعات بلند ميرود.  در Gilioma  زياد ديده ميشود. معمولاً کمتر از 50 حجره دريافت ميشود. لاکن دراثر نکروز Gilioma  خبيثۀ که با بطين 

يا Ventricle اتصال داشته باشد میتواند زيادتر از 100 حجره دریافت گردد.
  (c)  موجوديت پروتئين –
بعضیاوقات در  نيوروفيبرومای عصب Auditory و Meningioma  بطور قابل ملاحظه تزايد پروتئين دريافت ميگردد. درحالت بعـدی؛ ميتواند
زيادتر از 500mg ويا حتی زيادتر باشد. بصورت نورمال ، موجوديت پروتئين در فرط فشارمايع دماغی شوکی به اندازه  20-30mg /100 ميباشد. مقـدار پروتئين بصورت عمومی در واقعات تومورال زياد ميشود. موقعيت تومور دراينجا مهم بوده ، در تومورهای Intraventricular ويا  Paraventricular  سويه پروتئين در C.S.F بلند ميرود.

     (d) Wassermann Reaction در C.S.F نيز بايد تست شود. 

   2-   راديوگرافی :-

 اگر  Skull CT.Scan ،  ویا کليشه راديوگرافی مستقيماً از قحف اخـذ گردد بسياری از حقايق را واضح ميسازد.

  (a) زمانيکه فشارداخل قحفی بلند باشد نقاط ذيل مد نظر گرفته شود :
  (i)  از هم جدا شدن Suture (یا بافت مسننه مانند مفصلی ) قبه قحـف دراطفال.
  (ii)  علايم چکشی ، ويا تظاهرات « Beaten Silver » قحـف ( این علامه ؛ خیال های رقیق مدور یا بیضوی شکل است که در فلم رادیوگرافی ازسطح داخلی قبه قحـف از اثر فـرط فشار داخل قحـفی دیده میشود)

    (b) در Meningioma -
(i) در قحف سه نوع ماؤفيت ديده ميشود ، تخريب يا سائيدگی سطحی ( Erosiveضخامه ، و تصلب يا Sclerotic
ــ  اولی آن اکثراً در قبه قحـف واقع ميشود وآخری آن در قاعـده قحـف رخ ميدهـد. در   حاليکه :
ــ  ضخامه يا هايپرتروفی عظمی ( يا Hyperostosis = Exostosis ) در هر ناحيه پيدا شده ميتواند.
(ii)   ميزابه های اوعیه یا Vascular از سبب اَوردۀ سحايايي که معـوج گرديده بزرگ ميشود.

   (c) Astrocytoma نيز تکلس را نشان ميدهد.  Oligodendroglioma تقريباً  % 40  تکلسی ميباشد.

   (d)  Supra sellar cyst –  خيال يا Patchy  تکلسی برای آن وصفی ميباشد. فراخ بوده ، مگر اکثراً  Sella  turcica  سطحی وکم عمق توأم با Erosion واضح و آشکارای نتوی  Clinoid  ميباشد.

   (e) ادينوم غـده نخاميه سبب بزرگ شدن فص نخامی ميشود. وسعت آن فوق العاده زياد بوده ونادراً منظم ميباشد. در حقيقت اسباب خارج نخامی را ازبزرگنمايي فص نخامی تفريق ميکند ( ازinternal hydrocephalus, Supra sellar cyst).

   (f)  بيجا شدن غـده نخامی (يا Pineal body ) که کلسيفايد شده عبارت از تغير موقعيت جسم نخامی يا  Pineal shift بوده ، دلالت به تومور بزرگ در نصف کره مقابل مينمايد.
   (g)  زيادتر از مناصفه واقعات کرانيوفارنجيوما ، تکلس را نشان ميدهد. لذا راديوگرافی صدربخاطر محراق ابتدايي ريـوی اخذ گردد. زيرا که درکارسينوم برانشها قبل از تظاهر اعراض صدری ، % 30 مريضان با اعراض دماغی مراجعه ميکند.

     3- Ventriculography ؛ با تطبيق يک کنول دماغی در هر يکی از بطين جنبی از طريق فوحه يا Hole - bored که در 7 سانتيمتری فوق  Occipital protuberance خارجی و 3 سانتيمتری از خط متوسط ساخته ميشود اجرا ميگردد. استقامت کنول به سمت حدقه عين طرف پيش برده يا رهنمايي ميشود. بطين تقريباً به عمق 5 سانتيمتری از سطح پيدا گرديده ، و 5 مليليتر مايع آهسته آهسته کشيده شود و بعـوض آن يک کمی کمتر از 5 مليليتر هوا داخل کرده شود.( تا افزايش حرارت بدن را اجازه بدهد )، وبعـداً راديوگرافی عاجلاً اخذ گردد. هر نوع تغيرات در Size ، شکل و وضعيت سيستم بطينی بصورت واضح در ونتريکولوگرافی ديده شده ميتواند. Myodil Ventriculography  را با تطبيق يا گذشتاندن 1.5 ml  Myodil  از طريق شعبه يا Horn قدامی بطين وحشی ميتوان اجرا کرد.

     4- انسيفالوگرافی :- اخذ کليشه راديوگرافی بعـد از معاوضه C.S.F ، توسط هـوا ويا اوکسيجن از طريق بذل قطنی ويا بذل Cisterna  ( فضای است که در آن C.S.F  ذخيره ميشود) ميباشد.  اول بذل قطنی اجرا گرديده وميز عمليات تقريباً 45 درجه خم ساخته شود وبلندترين رأس مريض باشد ، بعـد از آن در مقابل هر 11 ml مايع بمقدار 10 ml اوکسيجن زرق گردد الی تقريباً 45 ml داخل کرده شود. وعاجلاً فلم راديوگرافی اخذ گردد. درکليشه راديوگرافی گاز در قاعده Cisterna  ودر بالای Cortex  در Ventricles ديده خواهد شد.

     5- آنجيوگرافی کروتيد :- عمليه اخذ راديوگرافی عاجل بعـد از زرق 8-10 ml ماده Hypaque 45% درشريان کروتيد ميباشد. سه فلم جنبی بفاصله های هر دو ثانيه اخذ گردد. اين عمليه با زرق بيشترتا وقتيکه فلم قدامی خلفی اخذ گردد تعقيب ميشود. وضعيت تومور را ميتوان توسط انحراف اوعيه Cerebral تعين نمود. همچنان اين ميتود درظاهر ساختن موجوديت يا عدم موجوديت  انيوريزم (ش 168) ويا تومور های آنجيوماتوز مثلاً  Meningioma  نيزکمک کننده است.

     6- آنجيوگرافی ونتريکولار :- بمقدار  ml30 ازماده  Hypaque 50%  به اين مقصد زرق ميشود. حتی به ميتود رتروگراد از طريق شريان Brachial ويا  Femoral  ويا اپروچ افقی Horizontal  فقط در فوق اطلس تطبيق ميشود.

   7- الکتروانسيفالوگرافی :- يک ميتود عصری درتعين موقعيت تومور دماغی ميباشد. زمانيکه تومور Cerebral با قشر نورمال مقايسه شود از نظر الکتريکی راکد ( dead ) ميباشد. تومور ها امواج Delta  و  Theta را در بالای سطح وارد ميکند. گاهگاهی يک رهنمايی کليدی را ميدهد که درکدام طرف آنجيوگرافی کروتيد  اجرا گردد.   

( ش 168)   انیوریزم را که ازشریان Basilar منشه گرفته در دو منظره مختلف 
در آنجیوگرام  CT.Scan  دماغ ، توسط تیرک نشان میـدهـد.
(      fig of aneurysm of basilar artery from Radiology info. Org.CT Head  2013    )

     8- بيوپسی :- يک نمونه يا Sample  از تومور توسط کنول دماغی در زمان Ventriculography ويا Punch  اختصاصی چناچه توسط Jackson ديزاين شده فراهم شده ميتواند.

     9- اکوانسيفالوگرافی :- در اينجا بيجا شدگی ساختمانهای خط متوسط در فوق Tentorium توسط انعکاس امواج صوتی که از ساختمانهای هر دو جوانب قحف صورت ميگيرد ودر اين ساختمانها قطع ميشود ميتواند کشف گردد. تغير زياد تر از نيم سانتی متر توسط اين تخنيک آشکار ميگردد.

      10- Seintillation - encephalograhy :- برای اين مقصد از سيروم البومين انسانی که iodinated  شده استفاده ميشود. بعـد از دادن ، آيزوتوپ ، در روز سوم آن Scanning  اجرا ميگردد.
  
    11-  Gammacamera:- عصری ترین میتود میباشد که درکشور های اروپایی اکنون  مورد استفاده قراردارد. 
 آن ابنورمالتی های وظیفوی را که در Echo  که با Röntgen  اجرا میشود دیده شده نه تواند در Scan را که این کمره میسازد دیده شده میتواند. این بدین مفهوم نیست که ارگان چه نوع شکل دارد اما وظیفۀ را که اجرا میکند نیزخوب نشان میدهد. دراینجا مرکب رادیواکتیف زرق گردیده وبالآخره دیده میشود که ارگان چطوروچه قسم عکس العمل نشان میدهد. با این کمره تقریباً 50 نوع تدقیق اجرا شده میتواند که زیادترین آن بخاطردیدن و تدقیقات Onchologisch ( تومور شناسی ) میباشد. همچنان بخاطر تدقیقات قلبی، اسکلیت ، وکلیه نیزمیتواند اجرا شود. کمره در اطراف مریض دور خورده و فوتوهای مقطعـوی اخذ میدارد. در اطراف ارگان که دور میخورد طبقات کوچک عضو دیده شده میتوند وهمچنان از هر چار جوف قلب Scan اخذ شده میتواند. 

تصنيف تومور های دماغی

      بهترين تصنيف آن عبارت است از. A) خارج دماغی Extra cerebral  B) داخل دماغی intra Cerebral
      Aتومور های خارج دماغی عبارتند از :
 1) مننجيوما 2) نيورومای اکوستيک.   3) ادينوم نخامی.   4) کرانيو فارنجيوما.   5) تيراتوما    6) کولستياتوما.     7) پين يالوما.      8) کوردوما.    9) رتينوبلاستوما.

      B - تومور های داخل دماغی عبارتند از :
 1) گليوما .   2) کارسينوم ميتاستاتيک.  3) هيمانجيوما.   4) سيست کولوئيد.       5) ساکروما ، و      6) توبرکلوما.

     1- Giliomas    ( 43% ):-  نظر به صفحه پيشرفت آن از حجرات glial به اشکال يا Subdivided ذيل تقسيم ميشود.

  (a) Astrocytoma – يک تومور سليم بوده از نسج Neuroglial کاهل ستاره مانند يا Star - shaped ساخته شده است. در هرسن وسال واقع شده ميتواند.
  ــ  دراطفال مخیخ یا Cerebellum را مصاب نموده ، درحاليکه در کاهـل لوب جبهی را معمولاً زياد مصاب ميسازد.

  (b)   Oligodendroglioma نيز يک تومور حجره کاهـل بوده ، و حجرات آن دارای يک عمليه تأخيری (يا Stunted ) کوتا ميباشد. در کاهل ناحيه عميق مخ یا Cerebrum را مصاب ميسازد.

  (c)  اسپانجيوبلاستوما از حجرات اوليه يک قطبی ويا دو قطبی ( Unipolar-bipolar ) منشه ميگيرد وعموماً Optic chiasma ، بطين سوم ، و هايپوتلموس را در يک جوان مصاب ميسازد.

  (d) ميدولوبلاستوما -  يک توموربسيار زياد خبيث بوده و Vermis ( ساختمان کرم مانند است ) را در Cerebellum دراطفال مصاب ميسازد. به سرعت نمو نموده درتمام نصف کره های دماغی ودرسحايای نخاعی جوانه (Seedling) های ميتاستازی را نشان ميدهد.
  (e)   گليوبلاستوم مولتيفورم – از نتيجه استحاله يا degeneration خبيثه از Astrocytoma  که قبلاً وجود داشته منشه گرفته  وبنابرين در Cerebrum در اشخاص ذکورکاهـل واقع ميشود و اينها دارای تمام حجرات glial مختلف به شمول gaint cells ميباشد.

  (f)  Ependymoma - يک تومور نامعمول بوده وزيادتر در بطين چارم دريافت ميگردد. از نظر عمر دهه دوم  و سوم را مصاب ميسازد. اين تومور ها نموی بطی داشته وخباثت آن کم است.

      2- Meningioma  ( 18% ):- اين تومور اساساً يک تومور سليم بوده ، و از ذغابات یا Villi  ارکنوئيد منشه ميگيرد. نظر به موقعيت آن به نامهای آن ياد ميشود. مثلاً بنام Para Sagital زمانی یاد میشود که به امتداد طول سينوس علوی موقعیت داشته باشد ، وبنام Frontobasal وقتي یاد میشود که در Ciribriform palate جناح سفينوئيد ، و توبرکولوم Sellae بوجود آمده باشد ، و بنام Posterior وقتي یاد میشود که در زاويه CerebelloPontine و فورامين Jugular بوجود آمده باشد.

     3- ادينوم نخاميه :- سه نوع ميباشد. - کروموفوب – اسيدوفيل -  و  بيزوفيل .

 (a) کروموفوب ادينوما – معمولاً درخانم های بين عمر 20 تا 50 ساله دیده ميشود ،  سردردی و Hemianopia ( نقيصه يا کوری نصف ساحه ديد ) منظره وصفی آن ميباشد.
 (b) اسيدوفيل ادينوما – نظر به توليد کتلوی هرمون growth توسط حجرات اسيدوفيل وممانعت Basophil  Sex  Secretion ، سبب gigantism  در اطفال واکروميگالی در کاهـل ميشود.
  (c)  بيزوفيل ادينوما سبب پيدا شدن کوشنگ سندروم ميشود. اناث را زيادتر مصاب ميسازد. دراينجا ذخيره شحم درجذع ، عنق و وجه ديده ميشود.

   4- نيوروفيبرومای Acoustic :- اين يک تغيرکلی زياد از تومور Subtentorial داشته و درکاهلان رخ ميدهد.

     5- تومور های ميتاستاتيک :- معمولترين محل ابتدايي آن ريه ها ميباشد. کانسر ثديه ، ادينوکارسينوم کليه ، کارسينوم امعا ، کارسينوم پروستات ، نيوروبلاستوما ، ميلانوم خبيثه وغيره نيز به دماغ ميتاستازس ميدهد.

    6- توبرکلوما :- معمولاً در اطفال واقع گرديده و اکثراً متعـدد ميباشد. زيادتر Cerebellum را نسبت به Cerebrum مصاب ميسازد. يک کتله کروی شکل که قـوام آن  معتدل و Well defined  ميباشد ساخته و اعراض وعلايم تومور را توليد مينماید.

تشخيص تومورهای داخل قحفی

از نظر کلينيکی ، نظر به اعراض عمومی وموضعی آن اجرا ميگردد.
     اعراض عمومی آن ؛ سردردی ، استفراق ، و dimness (یا مغشوش) شدن رويت ، براديکاردی ، وتأخر دماغی يا  Retarded Cerebration  ميباشد که از اثر فرط فشارداخل قحفی پيدا ميشود.
  ــ  در تومور های Mid line  وفـص خلفی ، اينحالت به زودترين فرصت بوجود ميآيد.
  ــ  در تومور های لوب جداری و تمپورال زودتر ، و در تومور های جبهی بعدتر بوجود ميآيد.
  ــ    در Meningioma ، شروع آن مؤخر بوده چندين سال را دربر ميگيرد. ازاين جهت عـدم موجوديت اين اعراض تومور قحفی را رد ساخته نميتواند.

      سندروم های موضعی :- مربوط به محل تومور است :

      در تومور های لوب جبهی(Frontal)-  (i) تغيرات در شخصيت.  (ii) ضعيفی وجه طرف مقابل.   (iii)  عدم توانايي در شمار نمودن صحيح ، از اثر دخيل شدن ساحه Broca’s درطرف چپ در اشخاص دست راسته بوجود ميآيد.

      در تومور های لوب جداری یا Parietal - در اينجا   (i) Astereognosis ، مثلاً ناتوانی در شناخت ، Size ، شکل و فرق تشکل اشيا.   (ii) مبالغوی شدن عکسات عميقه.  و  (iii)   ضعيفی سمت مقابل موجود ميباشد.

      در تومور های لوب Temporal :- در اينجا، (i) Aphasia يا نتوانستن سخن زدن ،      (ii) Hemianopia نقيصه يا کوری نصف ساحه    (iii) Uncinate fit توأم با برسامات بوی درآفات Uncinate gyrus (یا چين خوردگی های سحايای دماغی ) ديده ميشود.

      در تومور های لوب Cerebellar :- در اينجا حالت های ذيل ديده ميشود (i) Ataxic gait يا شيوه راه رفتن بی موازنه توأم با علامه Romberg’s Sign(ii)  Asthenia  يا ضعيفی توأم با از بين رفتن عکسات وتری. (iii) Strabismus یا حول ( انحراف چشم بطرف انف یا انسی، اصطلاحی چشم کانج)  (iv) Nystagmus (یا حرکات ریتمیک سریع غیر ارادی کره عین ، بشکل افقی،عمودی، دورانی، ویا مخلوط  و .... )    (v) شخی عنق .

{علامه Romberg’s - حرکات موجی يا نوسانی بدن است ، زمانيکه مريض ايستاده شده وپاهای خود را با هم نزدیک به تماس هم ، وچشم های خود را بسته نماید می افتد اين علامه در Tabis dorsalis نيز مثبت است }



هم مسلکان و خواننده گان عزیز- شما میدانید که بعضی اوقات کمپیوتر خود آن نیز جملات وجای حروف را تغیر میدهد. همچنان ؛ به ارتباط تنظیم ، املا و  . . . . . . وغیره ویا اگر جمله قابل فهم نباشد، اگر نظری موجود باشد بخاطراصلاح و استفاده بهتر به ایمیل ذیل نظر خود را ارسال دارید.
  •  نظر شما قابل قـدر است. قبلاً اظهار سپاس از شما

 دوکتورمحمدکاظم پوپل  (   m.k.popal@hotmail.com  )
تجدید نظر7 نومبر 2013
  منابع و موخذ 
 1 -  CLINICAL  METHODS  in SURGERY  by  K . DAS   M.B.  (Cal.)  F.R.C.S. ( Eng.&Edin)
      professor and Head of  the Department of Surgery, R. G. Kar   Medical College Hospital.
 2- Concise system of Orthopaedics and Fractures II edition APLEY SOLOMON   London, 2000
 3 –Academic Dictionaries and Encyclopedias  2000 -    2013
 4-fig N.Optic. from . trialx.com. Org.uk      2012
  5 –  Hypoglosal nerve paralysis  fig. from   Winkingskull.com     2010
  6 –  Position of finger in movement of athetosis. From Dorland’s,      200
  7 – fig. from Plantar reflex Wikipedia.org modified September       .2013
  8 - fig of aneurysm of basilar artery from Radiology info. Org.CT Head 2013
  9 – fig. of silver beaten appearance. skull x ray from Radiopaedia .org       2013
/
10 - Mayo Foundation for Medical Education and research (MFMER) 1998 -2008
11 - Timoty  C and  V . Hain, M.D. All right reserved. Last saved of September 23, 2008
12 - (U.S.Nnational Library of Medicine, 8600 Rockville Pike, Bethesda, MD 20894 National
       Institute of Health Department & Human Serice Page Last update :     20 October 2008)
13 - National Cancer Institute U.S. National Institute  of Health     21-8-2007
14 - Basra Journal of Surgery Case Report, Bas.J.Surg   ,     March, 13, 2007
15- Springer Link Date –      December 2007
16- Peter Lunaček  Aarnoudt Wagemaker   Vierde druke     : 2003
17- South Warwickshire PCT(2005).Algorithm for management of leg ulcer
18- Plantar reflex Wikipedia.org modified september  .2013
/
k

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر